بهترين دعاهايم براي توست ...



تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد


عسل مامان اينجا دقيقا 5ماهه بودي قربون اون نگاه كردنت برم مامان

تو نه تكه‌اي، بلكه همه وجود مني ...


عزيز دل مادر
بازهم دقيقه‌هايم بوي خوش تو را گرفته‌اند دلم همواي خنده‌هاي شيرينت را كرده‌است
بي تو بودن هيچ‌وقت عادي نمي‌شود ...

عاشقتم دخترم تا آخرين نفسي كه مياد

عزيز دل مادر،
تا بحال سعي كردم بهترينام و به تو بدم. بهترين لالايي، بهترين لبخند، بهترين آغوش و بهترين روزهاي عمرم رو. بهترين‌هايم هميشه براي تو.
عزيزم امروز 5امين روز كه تو 6ماهه شدي ماشالله داري برا خودت خانمي ميشي. هيچ‌وقت فكر نمي‌كردم كه انقدر بهم عادت كنيم. وقتي 6 ماهه شدي مامان ديگه بايد برمي‌گشت سركار. نميدوني شبي كه صبحش براي اولين بار مي‌خواستم بزارمت خونه چه حالي بودم. بازم خداروشكر كه مامان‌جون هست وگرنه مهدكودك خيلي برامون سخت‌تر مي‌شد (خدا برامون نگهش داره). روز اول هرجوري بود گذشت با بغض‌هاي گاه گاه و اينكه تلفن ميزدم جوياي حالت مي‌شدم. .قتي اومدم خونه باهام قهر بودي تازه ديروز يه‌كم باهام آشتي شدي وقتي منو مي‌ديدي غصه‌دار تو بغل مامان جون مي‌چسبيدي. تو اين 3 4 روزه كلي نازتو كشيدم و بالاخره با شرايط انگار داري كنار مي‌آي.

اولين برف هم از آسمون باريد و از پشت پنجره نشونت دادمش من عاشق برفم آخه ماماني دختر زمستونه عزيزم. فكر كنم تو هم خوشت اومد خيلي متعجب نگاه مي‌كردي انگار پيش خودت مي‌گفتي اينا چيه از آسمون مياد؟! چرا حياط عوض شده؟!

الان ديگه 3فصل از فصلهاي خدا رو ديدي گلم. مونده بهار كه ايشالله 67 روز ديگه بهارم مي‌بيني. البته تو اين مدت هر مناسبتي از محرم، يلدا، كريسمس و ... سعي كرديم برات كار خاصي كنيم لباس خاص اون مناسبت رو تنت كنيم يا برنامه‌اي خاص برات داشته باشيم. لباساي جور واجور تنت مي‌كنيم و مدلاي مختلف ازت فيلم مي‌گيريم.

اينجا مشهد كه لباس سقايي تنت كرديم.

شب كريسمس كه Santa Roxana شدي.

اينجا شدي خاله قزي.

مامان قربونت بره همه جوره خوردني هستي عزيزم.

فدات شم اينجا هم تو و موش كوچولوت كه خيلي دوسش داري. انقدر ميخوريش كه روزي 2 3 بار خيس ميشه و بايد بزاريم خشك بشه.
دختر گلم اينجا رو صندلي غذات نشستي و اولين باره كه ميخواي سوپ بخوري.




رکسانا بعد از ۱۰۰ ساعت








save

وقتی من اومدم

پنجشنبه صبح مامان و بابا می خواستن برن خرید برای استقبال از فرشته کوچولوشون
اما قبلش به پیشنهاد دکتر رفتن بیمارستان تا یک نتیجه آزمایش رو بررسی کنند
مامان رفت پیش دکتر و دکتر دیگه اجازه نداد برن خرید. دکتر بهشون گفت که فرشته کوچولو حوصلش سر رفته و دیگه می خواد بیرون بیاد
و اینطوری شد که فرشته کوچولو اومد.
البته همون اول دکترها برای اینکه بگن این دنیا چقدر خطرناکه چند تا آمپول بهش زدند
بعد آمپول به بابا اجازه دادند تا از نزدیک فرشته کوچولوی خودش رو ببینه
و اینطوری بود که این فرشته کوچولو وارد عرصه جدیدی شد.
فرشته کوچولوی ما راه سختی رو پیش رو داره پس فعلا بهتره استراحت کنه :)

savesave